عیادت از الی
نفسم اونقدر بدحال بود
که همه فامیلای دورو نزدیک نگرانش بودن
حتی دوس جونیهای من.تب شدید
واستفراغ نا واسه جوجوم نذاشته بود.
عموها و عمه ها.داییهاوخاله ها مدام
کارشون اومدن به عیادت الی یا هم زنگ زدن شده
بود.اخه الی با حال خرابش همه رو
خاله هاجر واسه الی کادو لباس خریده بود
الی هم زود گفت پوش پوش(میخوام بپوشم)
وقتی پوشید کلی ذوق کرد