تب شدید
نفسمو چشم زدن چند روزه مدام مریض میشه .
رفتیم دکتر معاینش کردن.
تب وحالت تهوع وسرفه
و بعد یه سرم و چند تا امپول و شربت واسش نوشت
از اونجایی که الی جونم بد رگ بود چند تا دکی بالای
سرش هیچ کدوم نتونستن رگ پیدا کنن طفلی
دخترمو از هر دو پا سوراخ سوراخ کردن بمیرم
اشکتو نبینم مامی کلی گریه زاری کردی
پاهات کبود شده بودن از بس با امپول رو پاهات ور رفته بودن
اومدیم خونه ازبس گریه کرده بودی
تو بغلم لالا کردی اروم گذاشتمت رو بالش
دیدم خیلی ناز لالا کردی ازت یه عکس گرفتم.
عصری دوباره تبت شد٣٩ ترسیدم زبونم لال تشنج
کنی با بابی زود بردیمت بیمارستان بازم واست سرم
نوشتن منم با هزار دلشوره که الان بازم دست و پای
نانازم رو ابکش میکنن و من دیووووووووونه میشم.
خوشبختانه از یه دستت خون گر فتن واسه یه سری
ازمایشات ودست دیگه با کلی تلاش سرم زدن بمیرم
مامانی الهی اخه ٤ ساعت باید این سرم رو تحمل
میکردی.هنوز یه ساعت گذشته بود که متوجه شدم
دو تا از انگشتای نازت تا شده و مونده لای اتل و چسب
اخ که چه حالی شدم اما مجبور بودی اون شرایتو
٣ ساعت هم تحمل کنی شمام واسه بهتر شدن گلم